جاوید- آمارها و خبرهای گاه و بیگاه نشان میدهد باوجودیکه ازدواج، یکی از مهمترین دغدغههای جامعه است، همچنان مشکلات این حوزه حلنشده باقی ماندهاند. جدیدترین آمارهای منتشرشده ازسوی معاونت امور زنان و خانوادۀ ریاستجمهوری دربارۀ ازدواج کودکان زیر ١۵سال، گویای آن است که در ٩ماهۀ نخست سال٩۵ برای ٠.٠۵درصد مردان و ۵.۵درصد زنان چنین ازدواجی ثبت شده است و خراسانرضوی با ثبت ۶۷۵۹مورد ازدواج کودکان، در رتبۀ اول آمار کشوری قرار دارد. سن قانونی ازدواج در ایران ۱۳سال برای دختران و ۱۵سال برای پسران است و محدودیتی هم برای ازدواج در سنین مختلف وجود ندارد، اما میزان طلاقها و آسیبهای اجتماعی نشان میدهد بیاهمیتانگاشتن این عامل در انتخاب همسر مشکلاتی به همراه خواهد داشت.
شرط و شروطی دارد
کارشناسان میگویند سن ازدواج باید مبتنیبر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. بلوغ جسمانی برای دختران از حدود سنین ١٢ تا ١۴سالگی و در پسران از حدود ١۴ تا ١۶سالگی شروع میشود. بلوغ روانی، عنوانی است که روانپزشکان از آن تحت عنوان «رشد شخصیت» نام میبرند؛ یعنی فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحلهای برسد که نهتنها نسبتبه خود شناخت کافی پیدا کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد، بلکه دربارۀ فردی که در نظر دارد با او ازدواج کند نیز شناخت کافی بهدست آورد. این سن برای دخترها ١۶ تا ١٨ سال و برای پسرها ١٩ تا ٢١سال ذکر میشود. البته برخی، به سنین دیگری همچون ٢٣ تا ٢۶ سال برای دختران و ٢٧ تا ٢٩ سال برای پسران نیز اشاره کردهاند. بلوغ اجتماعی نیز بهمعنی توانمندی لازم برای ادارۀ امور خانواده، همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآوردهشدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی، علمی، آموزشی و... برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسکن و حداقل نیازهای خانواده را تأمین کند.
شرط و شروطی دارد
کارشناسان میگویند سن ازدواج باید مبتنیبر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. بلوغ جسمانی برای دختران از حدود سنین ١٢ تا ١۴سالگی و در پسران از حدود ١۴ تا ١۶سالگی شروع میشود. بلوغ روانی، عنوانی است که روانپزشکان از آن تحت عنوان «رشد شخصیت» نام میبرند؛ یعنی فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحلهای برسد که نهتنها نسبتبه خود شناخت کافی پیدا کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد، بلکه دربارۀ فردی که در نظر دارد با او ازدواج کند نیز شناخت کافی بهدست آورد. این سن برای دخترها ١۶ تا ١٨ سال و برای پسرها ١٩ تا ٢١سال ذکر میشود. البته برخی، به سنین دیگری همچون ٢٣ تا ٢۶ سال برای دختران و ٢٧ تا ٢٩ سال برای پسران نیز اشاره کردهاند. بلوغ اجتماعی نیز بهمعنی توانمندی لازم برای ادارۀ امور خانواده، همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآوردهشدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی، علمی، آموزشی و... برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسکن و حداقل نیازهای خانواده را تأمین کند.

شرایطی که تابع فرد است
بیشک نمیتوان برای همۀ افراد، نسخۀ مشترک پیچید و آمادگی ازدواج، بستهبه شرایط هر فرد متفاوت است. یک فرد ممکن است در ٢٠سالگی، زمینههای فوق را یکجا و کامل پیدا کند؛ درحالیکه فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. یک دختر نوجوان ممکن است در ١۴ تا ١۵سالگی به رشد کامل جسمانی رسیده باشد، اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یک رابطۀ درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و ازجمله خانوادۀ جدیدی که با او پیوند میخورد، یعنی خانوادۀ شوهر را نداشته باشد. دراینصورت، تبعات آن، نهتنها به فرد و خانواده، بلکه به جامعه هم کشیده میشود و با بیشمار دختران جوان مطلقهای مواجه میشویم که خیلی زود در زندگی شکست خورده و از آن جدا شدهاند.
ازدواج کودکانه و زندگی پردردسر
ازدواج نوجوانان، مسئلۀ پیچیدهای است که دلایل زیادی برای نگرانی دارد. اگرچه سنت ازدواجکردن، بنا به دلایلی همچون سلامت جامعه یا پیشگیری از بالارفتن سن ازدواج توصیه میشود، اما واقعیت این است که این سن، نباید در ابتدای نوجوانی باشد. مشکلات ازدواج در دوران نوجوانی از خود آن برنمیخیزد، بلکه برخاسته از عدم آمادگی افراد برای پذیرش تعهدات زندگی و نقشهای ناشی از آن است. نوجوان حتی اگر از همسنوسالانش، جلوتر باشد و شبیه بزرگسالان به نظر برسد، باز هم میوۀ نارسی است که کاملشدن آن، نیازمند مرور زمان و آموزشهای ویژه است.
دختر یا پسر نوجوان بهدلیل اینکه هنوز به رشد ذهنی، عاطفی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... نرسیده است، بسیاری از مهارتهای لازم برای رسیدن به یک زندگی موفق و پیروز را کسب نکرده؛ به همین دلیل معمولا در زندگی مشترک با ناسازگاریها و اختلافات بسیاری روبهرو میشود؛ مسئلهای که شاید زوجهای سنین بالاتر کمتر تجربه کنند.
حس سرخوردگی و دخالت والدین
خیلی وقتها دیدهایم افرادی که در سنین نوجوانی تشکیل خانواده دادهاند، میگویند: «من آن زمان کمتجربه بودم و نمیدانستم در زندگی دنبال چه چیزی هستم. الان سلیقهام عوض شده و انتظارات دیگری از همسرم دارم.». همچنین این نوجوانان پساز مدتی که در جمع همسالان خود قرار میگیرند، دچار ناامیدی و سرخوردگی میشوند و احساس میکنند با ازدواج، بسیاری از موقعیتهای خوب زندگی و دوران مجردی را از دست
دادهاند.
ازطرفدیگر، خانوادهها بهدلیل اینکه گمان میکنند فرزندشان سن کمی دارد و قادر به حل همه مشکلات زندگی مشترک نیست، سعی میکنند حمایت زیادتر از حد یا دخالت کرده و به قولی آنها را راهنمایی کنند؛ درحالیکه این جریان معمولا پساز پختگی افراد بهدلیل عادت والدین نیز ادامه مییابد و زندگی را از کنترل زن و شوهر خارج میکند.
خطرهای ازدواج با موی سپید
برای آنها که نگران تبعات ازدواج کودکان و نوجوانان هستند، شاید این شبهه پیش بیاید که باید جلوی ازدواج در سنین پایین را گرفت و جوانها را به ازدواج در سن بالا تشویق کرد، اما چنین معیاری هم صحیح نیست؛ بلکه باید به جوان کمک کنیم تا درست و بهموقع ازدواج کند. داشتن معیار انتخاب، امری لازم است اما باید دانست که وجود معیارهایی غیرقابلتحقق یا در انتظار فردی کاملا ایدئال بودن، به ازدستدادن فرصتها و تأخیر در ازدواج
میانجامد.
یکی از مشکلاتی که دراثر تأخیر در سن ازدواج پدید میآید، وسواس بیش از حد در انتخاب است. سردرگمی و حیرت، انتخاب نهایی عجولانه، دگرگونی در چهره و ظاهر، ازدستدادن انگیزۀ ازدواج و تشکیل زندگی مشترک، احساس سرباربودن برای والدین و تصمیم برای زندگی بهتنهایی و انحرافاتی که در کمین افراد است، میتواند ازجمله خطرهای پیشروی جوانانی باشد که از سن ٣٠ و ٣۵سال گذشته و ازدواج نکردهاند.
حمایت از سالهای بلوغ تا ازدواج
اگر بنا باشد نوجوان یا جوان، سالهایی را صبر کند تا به بلوغ مناسب ازدواج دست پیدا کند و با آگاهی کامل ازدواج کند، چندسالی سپری خواهد شد و سؤال اینجاست که تکلیف این سالها را چه کسی تعیین میکند؟ شواهد پژوهشی در همۀ کشورهای دنیا نشان میدهد آموزش «مناسب» و «بموقع» نهتنها کودکان و نوجوانان را تشویق نمیکند که کنجکاویهای جنسی بیشتری داشته باشند، بلکه باعث میشود آنها بیشتر به رفتارشان دقت کنند و از عواقب آنچه ممکن است بخواهند انجام دهند، آگاه باشند. از طرف دیگر، والدین هم باید با متولیان سلامت، بهویژه مدارس، تعامل داشته باشند تا آموزشها
اثربخش باشد.