او در دوران جوانی به بغداد رفت، چون آنجا مرکز علمی جهان اسلام و بسیار پررونق بوده است. در بغداد نزد شخصی به نام «متیبنیونس» منطق را فراگرفت. از شهرهای معروف آن زمان حران بود که به آنجا نیز سفر کرد و به شاگردی شخصیتی مسیحی به نام «یوحنانبنحیلان» درآمد. وی دوباره به بغداد برگشت، مدتی طولانی در آنجا زندگی و شاگردانی را تربیت کرد که «یحییبنعدی» یکی از معروفترین آنهاست. در سال ٣٣٠ قمری یعنی ٩ سال پیش از فوتش نیز، به حلب و سرزمینهای شام رفت و حاکم حلب به نام جناب سیفالدوله حمدانی از او بسیار استقبال کرد و بزرگش داشت. فارابی سالهای پایان عمرش را آنجا گذراند و درنهایت در دمشق وفات یافت. ظاهرا قبرش نیز در دمشق است اما جای آن خیلی مشخص نیست. با توجه به قرائنی که وجود دارد، ایشان فیلسوفی شیعی بوده است. نزدیک به ٧٠ اثر علمی از وی نقل شده که بخش مهمی از آنها در حوزه منطقیات است و به شرح آثار معروف ارسطو در منطق اختصاص دارد. نام کتاب معروفش نیز ارغنون است
اینها مختصری از زندگی فیلسوف و دانشمند ایرانی است که دکترعباس جوارشکیان، عضو هیئت علمی و دانشیار گروه حکمت و فلسفه اسلامی دانشگاه فردوسی، به مناسبت امروز، ٢۴ رجب و سالروز درگذشت فارابی، با ما درمیان گذاشت. همچنین در گفتوگوی شهرآرا با وی درباره ویژگیهای شخصیتی و تأثیرات فارابی در فلسفه و به ویژه نقش او در نزدیککردن فلسفه و دین سخن به میان آمده است
اعتبار معلم ثانی به دلیل ترجمه منطق به عربی
جوارشکیان در تکمیل معرفی ابونصر فارابی بیان میکند: درباره شخصیت ایشان، نکات زیادی گفته شدهاست که از نظر تاریخی دقیق و روشن نیست. مثلا بیان شده است که جناب فارابی، ٧٠ زبان دنیا را میدانسته که به طور مسلم، اغراق است. ولی قطعا چندزبان را آموخته بوده است. او در موسیقی چه از جنبه نظری و چه عملی، فرد بسیار مسلطی بوده است
فارابی را معلم ثانی خواندهاند و این اعتبار از آنجا برخاسته است که او نخستینبار در منطق از زبان یونانی به زبان عربی معادلسازی کرده است. عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی با بیان این توضیحات اضافه میکند: ارسطو را به این دلیل معلم اول گفتهاند که منطق را تدوین کرد. فارابی نیز با معادلهای فنی که برای منطق ارسطو در زبان عربی تبیین کرد، نقشی شبیه وی داشت و به همین دلیل به او معلم ثانی گفته میشود
دانشیار گروه حکمت و فلسفه اسلامی دانشگاه فردوسی، تقسیمبندی علوم را وجه مشترک دیگری برای ارسطو و فارابی میخواند و ادامه می دهد: این یکی دیگر از دلایلِ دادن عنوان معلم ثانی به فارابی است
به گفته جوارشکیان، معلم ثانی، کتاب ارزشمندی به نام احصاءالعلوم دارد که در آنجا دانشهای زمان خود را دستهبندی کرده است
سروساماندادن به آرای پراکنده فلسفی
ابویوسف کندی، نخستین فیلسوف اسلامی، شخصیت بسیار بزرگی بوده و تألیفات زیاد و متعددی در حوزه منطق و آثار ارسطو داشته است، اما جایگاه فارابی در این حوزه بسیار ویژهتر است. جوارشکیان در مقایسه بین این دو شخصیت ابراز میکند: گرچه کندی در انتقال و اندیشههای یونانی به جهان اسلام، نقش مهمی داشت و مقدم بر فارابی است، اندیشه، نظام فکری و فلسفه اسلامی با فارابی شکل گرفته است و به همین اعتبار هم ما فارابی را مؤسس فلسفه اسلامی میدانیم
این پژوهشگر تصریح میکند: درحقیقت کندی نتوانست دستگاه فکری جامعالاطرافی را فراهم کند، اما فارابی با نبوغ شخصی خودش، آنچه را به صورت پراکنده و متشتت، از فلسفه به جهان اسلام منتقل شده بود، سروسامان داد و آن را در قالب دستگاه فکری شکوهمندی با ابعادی مختلف درآورد
به گفته جوارشکیان دستگاه فلسفی ارائهشده از سوی فارابی، بسیار منسجم و دارای وحدتی جامعالاطراف است. او در این زمینه بیان میکند: در نظام فلسفی فارابی شما هستیشناسی، معرفتشناسی، معادشناسی، فلسفه سیاسی و فلسفه اخلاق میبینید. یعنی در این نظام، مجموعهای همهجانبه از افکار فلسفی در هم گرهخورده و کاملا منسجم شدهاند. این یکی از وجوه بارز در معرفی شخصیت فارابی است
نویسنده کتاب « امامت سرّ خاتمیت» اضافه میکند: یعنی اگر بخواهیم بگوییم نوآوری فارابی در حوزه فلسفه چه بوده، باید اولا به نظریه عقلی او اشاره کنیم که پایه و اساس این دستگاه فلسفی است و مورد بعدی نیز، سامانبخشی و تدوین نظام فلسفی از سوی اوست که مثلا بحث طبیعتشناسی را با مباحث متافیزیکی و ماوراءالطبیعی به هم گره زد. او آرای فلسفی را با اندیشههای دینی هماهنگ کرد
آفاق جدیدی را در اندیشه دینی باز کرد
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی، در ادامه با تاکید براینکه برقراری ارتباط دین و فلسفه نقش مهمی بود که فارابی از خود برجای گذاشت، میگوید: او در اینزمینه گرفتار التقاط نشد، چرا که التقاط جایی اتفاق میافتد که تعرضی به حوزه باورهای دینی شده باشد و بدعتی در این زمینه گذاشته شود که سازگار با معارف دین نباشد. نبوغ جناب فارابی در این بود که توانست بخشی از فلسفههای یونانی و نوافلاطونی و فلسفههای رواقی و فلوطینی و مسیحی و یهودی را که به جهان اسلام رسیده بود گزینش کند که سازمند و سازگار با آرا و اندیشههای دینی بود
دانشیار گروه حکمت و فلسفه اسلامی دانشگاه فردوسی سِر موفقیت فارابی را در این میداند که او بهخوبی توانسته به آن چیزی که در حوزه اندیشه عقلی و سازگار با دین است، دست پیدا کند و از آن در فهم و تدوین معارف دینی استفاده کند: به ویژه که ما برخلاف مسیحیت عقل را مبنا قرار میدهیم و عقل برای ما جایگاه بسیار وسیعی در فهم دین دارد. بنابراین اگر دادههای عقلی، معتبر باشند و عقل فلسفی و منطقی آنها را تایید کند، هیچ تعارضی با دین ندارند. فیلسوفی چون فارابی دین و فلسفه را به گونهای کنار هم بنشاند که به هیچ یک ظلم نشود
جوارشکیان این نکته را از نظر دور نمیدارد که: البته نمیتوان گفت هیچ اشکال و ایرادی به اندیشههای فارابی وارد نیست، برخی از آرای ایشان در معرض نقادی قرار گرفته و بعضیها مدعی هستند که همین آرا با دیدگاههای دینی سازگار نیست. اما این آرا جزئی است و در کلیت تفکر تاثیر ندارد. او آنچنان قدم بلندی در جهت نزدیکی دین و فلسفه برداشت که پایه و اساسی برای فیلسوفان پس از خودش شد
اینها مختصری از زندگی فیلسوف و دانشمند ایرانی است که دکترعباس جوارشکیان، عضو هیئت علمی و دانشیار گروه حکمت و فلسفه اسلامی دانشگاه فردوسی، به مناسبت امروز، ٢۴ رجب و سالروز درگذشت فارابی، با ما درمیان گذاشت. همچنین در گفتوگوی شهرآرا با وی درباره ویژگیهای شخصیتی و تأثیرات فارابی در فلسفه و به ویژه نقش او در نزدیککردن فلسفه و دین سخن به میان آمده است
اعتبار معلم ثانی به دلیل ترجمه منطق به عربی
جوارشکیان در تکمیل معرفی ابونصر فارابی بیان میکند: درباره شخصیت ایشان، نکات زیادی گفته شدهاست که از نظر تاریخی دقیق و روشن نیست. مثلا بیان شده است که جناب فارابی، ٧٠ زبان دنیا را میدانسته که به طور مسلم، اغراق است. ولی قطعا چندزبان را آموخته بوده است. او در موسیقی چه از جنبه نظری و چه عملی، فرد بسیار مسلطی بوده است
فارابی را معلم ثانی خواندهاند و این اعتبار از آنجا برخاسته است که او نخستینبار در منطق از زبان یونانی به زبان عربی معادلسازی کرده است. عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی با بیان این توضیحات اضافه میکند: ارسطو را به این دلیل معلم اول گفتهاند که منطق را تدوین کرد. فارابی نیز با معادلهای فنی که برای منطق ارسطو در زبان عربی تبیین کرد، نقشی شبیه وی داشت و به همین دلیل به او معلم ثانی گفته میشود
دانشیار گروه حکمت و فلسفه اسلامی دانشگاه فردوسی، تقسیمبندی علوم را وجه مشترک دیگری برای ارسطو و فارابی میخواند و ادامه می دهد: این یکی دیگر از دلایلِ دادن عنوان معلم ثانی به فارابی است
به گفته جوارشکیان، معلم ثانی، کتاب ارزشمندی به نام احصاءالعلوم دارد که در آنجا دانشهای زمان خود را دستهبندی کرده است
سروساماندادن به آرای پراکنده فلسفی
ابویوسف کندی، نخستین فیلسوف اسلامی، شخصیت بسیار بزرگی بوده و تألیفات زیاد و متعددی در حوزه منطق و آثار ارسطو داشته است، اما جایگاه فارابی در این حوزه بسیار ویژهتر است. جوارشکیان در مقایسه بین این دو شخصیت ابراز میکند: گرچه کندی در انتقال و اندیشههای یونانی به جهان اسلام، نقش مهمی داشت و مقدم بر فارابی است، اندیشه، نظام فکری و فلسفه اسلامی با فارابی شکل گرفته است و به همین اعتبار هم ما فارابی را مؤسس فلسفه اسلامی میدانیم
این پژوهشگر تصریح میکند: درحقیقت کندی نتوانست دستگاه فکری جامعالاطرافی را فراهم کند، اما فارابی با نبوغ شخصی خودش، آنچه را به صورت پراکنده و متشتت، از فلسفه به جهان اسلام منتقل شده بود، سروسامان داد و آن را در قالب دستگاه فکری شکوهمندی با ابعادی مختلف درآورد
به گفته جوارشکیان دستگاه فلسفی ارائهشده از سوی فارابی، بسیار منسجم و دارای وحدتی جامعالاطراف است. او در این زمینه بیان میکند: در نظام فلسفی فارابی شما هستیشناسی، معرفتشناسی، معادشناسی، فلسفه سیاسی و فلسفه اخلاق میبینید. یعنی در این نظام، مجموعهای همهجانبه از افکار فلسفی در هم گرهخورده و کاملا منسجم شدهاند. این یکی از وجوه بارز در معرفی شخصیت فارابی است
نویسنده کتاب « امامت سرّ خاتمیت» اضافه میکند: یعنی اگر بخواهیم بگوییم نوآوری فارابی در حوزه فلسفه چه بوده، باید اولا به نظریه عقلی او اشاره کنیم که پایه و اساس این دستگاه فلسفی است و مورد بعدی نیز، سامانبخشی و تدوین نظام فلسفی از سوی اوست که مثلا بحث طبیعتشناسی را با مباحث متافیزیکی و ماوراءالطبیعی به هم گره زد. او آرای فلسفی را با اندیشههای دینی هماهنگ کرد
آفاق جدیدی را در اندیشه دینی باز کرد
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی، در ادامه با تاکید براینکه برقراری ارتباط دین و فلسفه نقش مهمی بود که فارابی از خود برجای گذاشت، میگوید: او در اینزمینه گرفتار التقاط نشد، چرا که التقاط جایی اتفاق میافتد که تعرضی به حوزه باورهای دینی شده باشد و بدعتی در این زمینه گذاشته شود که سازگار با معارف دین نباشد. نبوغ جناب فارابی در این بود که توانست بخشی از فلسفههای یونانی و نوافلاطونی و فلسفههای رواقی و فلوطینی و مسیحی و یهودی را که به جهان اسلام رسیده بود گزینش کند که سازمند و سازگار با آرا و اندیشههای دینی بود
دانشیار گروه حکمت و فلسفه اسلامی دانشگاه فردوسی سِر موفقیت فارابی را در این میداند که او بهخوبی توانسته به آن چیزی که در حوزه اندیشه عقلی و سازگار با دین است، دست پیدا کند و از آن در فهم و تدوین معارف دینی استفاده کند: به ویژه که ما برخلاف مسیحیت عقل را مبنا قرار میدهیم و عقل برای ما جایگاه بسیار وسیعی در فهم دین دارد. بنابراین اگر دادههای عقلی، معتبر باشند و عقل فلسفی و منطقی آنها را تایید کند، هیچ تعارضی با دین ندارند. فیلسوفی چون فارابی دین و فلسفه را به گونهای کنار هم بنشاند که به هیچ یک ظلم نشود
جوارشکیان این نکته را از نظر دور نمیدارد که: البته نمیتوان گفت هیچ اشکال و ایرادی به اندیشههای فارابی وارد نیست، برخی از آرای ایشان در معرض نقادی قرار گرفته و بعضیها مدعی هستند که همین آرا با دیدگاههای دینی سازگار نیست. اما این آرا جزئی است و در کلیت تفکر تاثیر ندارد. او آنچنان قدم بلندی در جهت نزدیکی دین و فلسفه برداشت که پایه و اساسی برای فیلسوفان پس از خودش شد