شهرآرا آنلاین - بهار در کوچههای شهر قدم میزند، آنچنان که هیچ جایی بی رد و نشان از آن نیست. آسمان خاکستری شهر، آبی شده و به جای خِسخِس از دمی آلوده، رهگذران با نفسهای عمیق هوای پاک بهاری را روانه ریههایشان میکنند. سبزه و درختان رخت چرک را از تنشان کنده و جلوهای نو گرفتهاند.
گویی باران بهاری، مشهد را یکدست که نه، صد دست شسته است و در و دیوارهای آن رنگ تازهای گرفتهاند. غبار از چهره پیادهروهای شهر
رخت بسته و رهگذران را به قدم زدن دعوت میکند. رد بارشهای بهاری در دل کوچهها و گذرها هنوز تازه است و همین تازگی روح آدمی را هم مینوازد.
حال و هوای شهر پس از باران دیدنی است، بهخصوص اگر به بوستانهای شهر پا بگذارید. بوی خاک با بوی گلهای بهاری درآمیخته است. از پس همین هواست که بوستانهای شهر این روزها میزبان تماشاگران بهار هستند.
لالهها که در آغوش بهار جا میگیرند
به بهانه بهار که جشن طبیعت است، جشنواره گلهای بهاری هم در قدیمیترین و بزرگترین بوستان مشهد بر پا شده است. میان تماشاگران بهار در این بوستان رفتیم که به تماشای گلهای بهاری آمده بودند.
روی نیمکت چوبی، زیر سایه بادِ بهاریِ دلکش و آسمانی که آینه پاکیهاست، دمی آسوده است. پشت سرش یک مزرعه رنگ و زیبایی، بر چهره قدیمیترین بوستان شهر نقش انداخته است. گلهای لاله قرمز با وجود اینکه باران سنگینی را از سرگذراندهاند،همچنان ایستاده به تماشای عابران نشستهاند. لالهها حسی شورانگیز ساختهاند و بوی لطافت را در رگها میپراکنند. جمال و ظرافت برآمده از یک جشنواره طبیعی، مشتاقان هنرنمایی خالق را بر آن میدارد که متحیرانه بگویند: نمیدانم عکس بگیرم یا تماشا کنم.
درختان سربهفلککشیده بوستان ملت، مثل بزرگسالانی که از کارِ خوبِ خردسالی به وجد آمده باشند، سر خم میکنند و چشم به عظمتی میآسایند که تخیل را رهاتر از هر زمانی به پرواز درمیآورند. خانمی همین را میگوید: دوست دارم پرواز کنم. در درخشش و شکوفایی این گلها غرق شدهام.
گلها در دو زمین مجزا طوری طراحی شدهاند که پیادهراهی را دربرگرفتهاند؛ پیادهراهی با نیمکتهای تکیهداده بههم که وقتی از میانه این راه به لالهها نگاه میاندازیم، به سخاوت گلها پی میبریم که خواستهاند ما را به جهانِ خود دعوت کنند: چشمدرچشم و رودررو با نماینده شهر زیباییها؛ گلها.
حضور زنان پررنگ است. چشمانشان دوخته به گلها و دستانشان درگیر لنز دوربینهاست. حتی کالسکه نوزادان را در این راه انداختهاند تا مثلا یکماهگی گلها را با چندماهگی دلبرکانشان در یک قاب ببینند.
لالهها که در آغوش بهار جا میگیرند، پای زوجهای جوان را به بوستان ملت باز میکند. این فضا آنچنان ترغیبکننده است که سنوسال نمیشناسد. بوستان ملت با برپایی این جشنواره بهدرستی بوستان ملت شده است. از همه جای شهر آمدهاند. اینجا که باشید، میبینید اوقات خوش مادر و دختری به نیمروزی حضور در بولوار امامت و بزم گلها گره خورده است و بعدازظهر پدربزرگها و نوهها نیز به گَشتی دلبرانه آراسته شده که در چند قابِ عکس نیز ماندگار میشود.
در باغ لالهها، روحیهها با سمبادهای از جنسِ گُل به خود میآیند و بسان روزِ نخستِ تولد لطیف میشوند. با این همه، اینجا تلاقی خوشرویی گلها با تندخویی آدمها نیز هست؛ صدتأسف که هرقدر لالهها سخاوتمندانه رویِ زندگیبخش خود را نثار ما انسانها کردهاند، برخیهایمان با دستانی زندگیکُش به آنان ادای احترام میکنیم!
جلوهگری لالهها در یک هکتار
نقش تُرنج، حالا روی قالیِ سبزِ بوستان شهر افتاده، طرح و رنگی به اصالت گلها و به درخشش رنگهای زرد و قرمز که حالا در این باغ، غالب شده است. انسانها به وجد آمدهاند چطور سردهای از تیره سوسنیان قدم رنجه کرده و دنیای بیروحِ آدمیان را لایق حضور خود دانسته است.
گذشته از جلوهگری لالهها در یکهکتاری که در تقاطع دو بولوار امامت و معلم واقع شده است، تزیینات مصنوعی دیگری برای این بزم به کار بردهاند. با نخ بافتنی به تنه درختان، رنگ پاشیدهاند تا پوست کهنسال درختان، تضاد زِبری و لطافت را بیش از این، آشکار نکند. طرحها کارتونی است؛ مثلا درختی به قامت زرافه نمایانگر شده است و تنهای دیگر بهشکل دیواری خوشرنگ با دایرههایی نامنظم جلوه میکند.
همگان دوست دارند عکس بگیرند با تکتک لالهها، با همه رنگهاشان و همه طرحهایی که زمینِ این قسمت از پارک ملت را متمایز کردهاند. ما در روزی بارانی به مهمانی گلها دعوت شدهایم. سنگینی اشک آسمان، بر دلِ نازک گلبرگها نشسته است. گویی تاب نمیآورند ولی همچنان زیبا مینمایند. برای مردم اما هیجانانگیزتر شده است؛ گل و باران و چتر، بزمی است که نصیب هرکسی نمیشود.
تماشای اینجا را به همه پیشنهاد میکنم
ورودی باغ، ایستگاهی برپا شده است تا کمکهای نقدی و غیرنقدی برای سیلزدگان را جمعآوری کنند. تعدادی شِل آب معدنی، انواع کنسرو و سایر اقلام به دستشان رسیده و زیر سایبان ایستگاه گذاشتهاند. با غمی از درد و رنج سیلزدگان که دوباره تازه میشود و یکباره به جان مینشیند باید وارد بوستان ملت شد. عرض اندام لالهها زداینده غمهاست؛ چراکه جهانی از آنچه را نداریم به رویمان میگشایند؛ لطافت مطلق، ظاهری اصیل و تفاوتی دوستداشتنی.
دو دختر جوان، سرشان را روی یک گوشی بردهاند و میخواهند قابی زیبا را ثبت کنند. میگویند دانشجوی زیستشناسی دانشگاه پیامنور هستند و برای اینکه با اتوبوس به دانشگاه بروند، هر روز، دقایقی را در بوستان ملت میگذرانند. مثل خیلی از جوانها، پارک ملت از گزینههایی است که برای چنددقیقه قدمزدن و آرامش به آنجا می روند. اشاره میکنند پارسال تنوع رنگ گلها و فضایی که اختصاص داده بودند بیشتر بود، اما اینکه امسال روی رنگ زرد و قرمز هم تأکید کرده بودند جذاب شده است.
آنها مایل نیستند خودشان را معرفی کنند و با خنده میگویند بگذارید گمنام بمانیم. سراغ جوانان دیگر هم که میرویم، حرفشان سر انتخاب پارک ملت و پاییزگردی همین است؛ اینکه جای دیگری برای تفریح در شهر نمییابند. وقت زیادی ندارند و میخواهند سریعتر به کلاس درس برسند. با یک جمله از یکدیگر خداحافظی میکنیم؛ قطعا دیدن اینجا را به همه دوستانمان پیشنهاد میکنیم، چون بینهایت زیباست.
پرواز شادی خردسالان در باغ لالهها
رنگ در رنگ و شور در شور وصف حالِ دخترکان و پسرکانی است که سایه چتر را همیشه و تا ابد دوست دارند؛ میچرخند و میگردند و دلِ مادران و پدرانشان را عاشقتر میکنند.
خنده نمکین بچهها عجیب به گلها میآید؛ پسربچهای مادرش را صدا میزند و با تحیر میپرسد: این گلها را از کجا آوردهاند و مادرش کوتاه پاسخ میدهد: خارج!
اطراف سایت را با نخهای پلاستیکی، حصار کشیدهاند تا به حریم گلها پا نگذاریم. اما توجهی به این موضوع نیست! همه دوست دارند از نزدیکترین فاصله، پشت به گلها کنند و با این زیبارویان عکس بگیرند. پاکبانان چهارچشمی مردم را نگاه میکنند و گاهی حرص میخورند. یکیشان از اینکه خانمی با چترش به درون محوطه چمن رفته خونش به جوش آمده و زیر لب غرولند میکند که حالا حتما باید به گلها آسیب بزنی تا عکس بگیری!
جلوتر میرویم. پسربچهای با لباس مدرسه، چترش را در دست گرفته و شادان از باران بهاری لذت میبرد. مادرش صدا میزند: علیرضا! پسرم بیا اینجا ازت عکس بگیرم. هنوز پسربه مادرش نرسیده، خانمی از او خواهش میکند چترش را بدهد تا عکس بگیرد. زن به میان گلها میرود و با چتر عاریتی چند عکس بهاری میگیرد. علیرضا از اینکه همه چتر رنگارنگ او را طلب میکنند، شاکی شده است و مادرش دلداریاش میدهد.
انگار به بهشت آمدهام
خانم قنبری با دخترش و دوستش به بوستان آمده است. او بهتازگی بازنشسته شده و از ساکنان محله امامت است. دوست ندارد از میان گلها بهسمت خانه برود، اما دخترش خیلی عجله دارد و میگوید ظهر مهمان داریم و کارها مانده است. به این سه نفر میگویم گزارشگر روزنامه شهرآرا هستم. خانم میانسال از این معرفی، لبخند به لبش مینشیند و میگوید: دخترم، از اینکه دیدم برخی، لالهها را از ساقه جدا میکردند ناراحت شدم. بنویس این گلها فقط برای آنها نیست؛ برای یک ملت است.
او از برپایی جشنواره راضی است و میافزاید: سالهای قبل هم این فضا را تجربه کردم. واقعا وقتی بین گلها میآیم انگار از عمرم حساب نمیشود؛ انگار به بهشت آمدهام.
خلاقیت شهردار جوان
در قسمتی از راه، میزی گذاشتهاند با یک سماور. پاکبانان میگویند به بازدیدکنندگان دمنوش میدهند تا ضمن دیدن گلها، نوشیدنی صرف کنند. از همین قسمتی که میز قرار گرفته است، خانمی میانسال میخواهد که از او عکس بگیرم. جای تعجب ندارد نزدیک ظهر خانمی تنها به اینجا آمده باشد. این بوستان، جایی برای حضور همه است؛ صبحها ورزشکاران، میانه روز آنهایی که می خواهند پیادهروی کنند و قدم بزنند، ظهرها، کارمندان و دانشآموزان و شاغلان که میخواهند به خانه برگردند و بعدازظهرها هم همه میآیند؛ از جمله خانوادههایی که عصرانهشان را به حاشیههای بوستان آوردهاند تا صرف کنند و گروه جوانان که پشت تور والیبال و داخل زمین چمن با توپ و دوستانشان خوش میگذرانند.
عکس را میگیرم و گوشی را به خانم میانسال تحویل میدهم. خودش سر صحبت را باز میکند و میگوید: به نظرم این کار زیبا حاصل تفکر شهردار جوان مشهد است. اضافه میکند: بهتازگی فکر میکنم خلاقیت کارها در شهر مشهد بیشتر شده است. او اعتنایی به گروههای سیاسی و افراد ماقبل ندارد و تأکید میکند؛ فقط چیزی را که این روزها در شهر میبیند، بازگو میکند.
هلند است اینجا!
خانم جوانی مشغول عکاسی با موبایل است. هر قدمی که برمیدارد به وجد میآید و آهسته میگوید آها! این زاویهاش بهتر است. از او میپرسم: با این عکسها میخواهید چکار کنید؟ میخندد و میگوید: میخواهم بهجای عکسهای هلند در اینستاگرام منتشر کنم!
دندانپزشک است و با گوشی گرانقیمتش، حسابی کیفور شده است. برای او این گوشی و باغ گلها یعنی خوشبختی. و بعد اضافه میکند: هلند نرفتهام، اما اینجا را طوری طراحی کردهاند که با عکسهایی که از آن کشور دیده ام، تفاوت چندانی ندارد.
این شهروند مشهدی با اینکه ساکن آزادشهر است، از برگزاری چنین جشنوارهای بیاطلاع بوده است. حتی وقتی میپرسم نظرتان درباره جشنواره گلهای پیازی چیست، تعجب میکند و میپرسد: منظورتان گلهای بهاری است؟!
همچنانکه سخت درگیر کادربندی و عکاسی است، بیان میکند: اقوام که به خانهمان آمده بودند، به من گفتند این گلها را دیدند و لذت بردند ولی من تا آن زمان از این جشنواره اطلاعی نداشتم. صحبت آنها من را ترغیب کرد که به اینجا بیایم. روز جمعه برای اولینبار که آمدم آنقدر شلوغ بود که بهجای گلها، بیشتر آدمها دیده میشدند. برای همین دوباره در ساعتی که بیشتر افراد سر کار یا مدرسه یا دانشگاه هستند، آمدهام تا از خلوتی اینجا بیشتر استفاده کنم.
لاله یا همان لعل، بهمعنی قرمز در بوستان ملت ماندگار خواهد شد. قوت پیازها تا هر زمان که باقی باشد- شاید از امروز تا یک هفته دیگر عمر کنند- خوشبهحال بازدیدکنندگان و زمانی که گلها رُخ به خاک بیالایند. پیازها در زمین باقی میماند تا ١١ماه چشمانتظاری آدمیان، امتیازی باشد برای جلوهگری دوباره آنها.
باغی یکمیلیاردی
عباس سیامکی، مدیر بوستان ملت، درباره هزینه برگزاری چهارمین جشنواره گلهای پیازی میگوید: حدود یکمیلیاردتومان برای کاشت ١۴٠هزار پیازِ گل و نگهداری از آنها هزینه شده است.
او به بازخوردهای مثبتی که از برپایی این جشنواره گرفته است، اشاره و بیان میکند: شماره تلفن ٩٣٨٨٣٩١٢٣٠ با نصب بنر در بوستان، اطلاعرسانی شده است و شهروندان با ارسال پیامک به بیان نظراتشان پرداختند که شامل قدردانی، انتقال احساسات و پیشنهادهایشان بود.
او ایجاد باغ لالهها به این شکل را که در سال جدید اجرا شده است، حاصل کار مشترک «سازمان پارکها و فضای سبز» و پارک ملت میداند و میافزاید: این جشنواره، یکی از برنامههای استقبال از بهار١٣٩٨ بود که سازمان پارکها در کاشت پیازها و پارک ملت در نگهداری از آنها نقش داشتند.
جشنواره لالهها پابرجاست
مدیر بوستان ملت به ویژگیهای جشنوارههای طبیعی اینچنینی اشاره و بیان میکند: گلهای شکفته ماندگاری کوتاه مدتی دارند، اما بنابر تصمیمی که گرفته شده است، این قسمت از بوستان ملت با همین طراحی باقی خواهد ماند تا در سال آینده دوباره شاهد باغ لالهها باشیم.
او به تفاوت چهارمین جشنواره میپردازد و میگوید: امسال برخلاف سالهای گذشته فقط به کاشت گلهای لاله پرداختیم و از گونهای با درخشش بیشتر و کیفیت بهتر استفاده کردیم. همچنین در کاشت گلها، از تراکم بیشتر و در رنگها از تنوع کمتر -حداکثر هفترنگ- بهره بردیم.
سیامکی از قدرشناسی و استقبال مردم مشهد تشکر میکند و توضیح میدهد: من در پاسخ به هر اظهار لطفی گفتهام باغ لاله حاصل کار مشترک بوده است و در آن همه نیروهای انتظامات، تأسیسات و خدمات و دیگران نقش داشتهاند.
مدیر بوستان ملت همچنین در پاسخ به این خواسته شهروندان که انتظار رویدادهای هنری اینچنینی را به فراخور فصول مختلف دارند، میگوید: پیشنهاد را میتوان بررسی کرد، اما شهرداری مشهد دراینراستا باید تصمیم بگیرد؛ زیرا هزینهکردن یکمیلیارد تومان برای برپایی یک بوستان است. چنین جشنوارههایی خارج از اختیارت مدیر