�زرآسا زردکانلو| در پشتصحنه سینمای ایران نام مردان بسیاری میدرخشد و تعداد اندک زنان موفق در کسوت کارگردان و تهیهکننده، همواره در صنعت و هنر سینما محسوس است اما رخشان بنیاعتماد از انگشتشمار هنرمندان عرصه هنر هفتم بود که «جنسیت»، مانع افتخارآفرینی و موفقیت نبودهاست. او که باوجود برخورداری از کارنامهای شایسته، با فیلمهای داستانی شناخته شده است، خود را در وهله نخست، کارگردان مستند میداند. او چند سالی است با همراهی مجتبی میرتهماسب پروژه فیلمسازی «کارستان» را آغاز کرده است. آنها تاکنون با هم مستندهای بسیاری درباره شخصیتهای بزرگ کشور که صفحات مربوط به آنان در کتاب تاریخ ایران گم شده بود، ساختهاند تا رسالت تاریخی خود را ادا کنند و انصافا هم ادا کردهاند.
حال رخشان بیاعتماد و مجتبی میرتهماسب، به بهانه نمایش آخرین مستند ساختهشده از پروژه کارستان در دانشگاه فردوسی، به مشهد آمدهاند تا مستند «تورانخانم» را که درباره زندگی توران میرهادی، معمار نهادهای کودکی و مادر علمِ تعلیم و تربیت نوین در ایران است، با دانشجویان به تماشا بنشینند. حضور این بانوی فرهیخته در مشهد، فرصتی بود تا با او درباره فعالیتهای اخیرش گفتوگوی کوتاهی انجام دهیم.
� ساختار مجموعه فیلمهای کارستان بهگونهای است که گویی جامعه هدف و مخاطبان اصلی شما را قشر دانشگاهی و جوانان تشکیل میدهند. این مجموعه تاکنون با هفت فیلم مستند(با وجود محدود بودن در نمایش خانگی) توانسته توجه مخاطبان خود را جلب کند. نظر خودتان دراینباره چیست؟
درست است. یکی از اهداف بسیار جدی ما در ساخت مستندهای پروژه کارستان، نمایش آنها در فضاهای دانشگاهی بود و هرجا این اتفاق افتاد، ما بهشدت استقبال کردیم و حتی توقع و انتظارمان هم خیلی بیشتر از این بود؛ چون فکر میکنیم الزاما باید این مجموعه را قشر تحصیلکرده جامعه ببینند. چون درباره شخصیتهای افتخارآفرینی است که هرکدامشان به نوعی با نگاهی جدید در ردهها و زمانهای مختلف توانستند تاثیرگذار باشند. مجموعه فیلمهای کارستان به تلاش بخش خصوصی، با هدف شناسایی شخصیتهایی که هرکدام بهطریقی و در حوزههای مختلف، گوشهای از امور این مملکت را به دوش گرفتهاند، ساخته شده است.
� حضورتان در دانشگاه فردوسی مشهد بهخاطر اهمیت به همین قشر است؟
بله، من بهمناسبت هفته کودک برای نمایش فیلم «تورانخانم» به مشهد آمدم و با خوشحالی دعوت دانشجویان انجمن اسلامی نواندیش دانشگاه فردوسی را پذیرفتم.
� مستند «تورانخانم» بیش از همه میخواهد چه چیزی به مخاطب بگوید؟
در این فیلم قرار بود هزارانبار گفته شود که یک آدم چقدر میتواند عاشق کارش باشد. شما لحظهبهلحظه میتوانید از تورانخانم درس زندگی بیاموزید. فیلم درباره دغدغه آدمهایی است که چه در نهادهای فردی و چه در نهادهای اجتماعی و چه بهصورت شخصی با انگیزه فردی کاری انجام میدهند که شاید در دید اول غیرممکن باشد ولی این اتفاق میافتد.
� شما تا لحظه مرگ توران میرهادی با او همراه بودید و قطعا خاطرات بسیاری درکنار او ساختهاید. کمااینکه بارها از لذت بودن در کنار او سخن بهمیان آوردهاید، خاطرهای هست که اکنون بخواهید از او نقل کنید؟
یکبار در ترافیک و شلوغی تهران به او گفتم: تورانخانم! میبینید چقدر شهر آلوده و شلوغ و زشت شده است؟ گفت شما شهر را نگاه نکنید، آدمها را نگاه کنید. شهر ما آدمهای بینظیری دارد. من بارها دربرابر تورانخانم خجالت کشیدم. همیشه معتقد بودم که اگر شاگرد تورانخانم بودم، حتما آدم بهتر و مادر بهتری میشدم.
� رخشان بنیاعتماد از مستندسازانی است که بیشتر با فیلمهای داستانی خود شناخته شده است اما شما پس از «قصهها»، دیگر فیلم داستانی نساختید و تمام تمرکز خود را بر فیلم مستند و پروژه کارستان متمرکز کردید، چه شد که از فضای ساخت فیلم داستانی فاصله گرفتید؟
بله، من مستندسازی هستم که فیلم داستانی هم میسازم ولی با فیلمهای داستانیام بیشتر شناخته شدهام، اما بعد از قصهها و داستانهای پیچیدهاش که پس از ۴چهار سال به نمایش درآمد، حس کردم که در سینمای مستند، استقلال بیشتری دارم. مناسبات سینمای مستند را نسبتبه سینمای داستانی با خودم همخوانتر میدانم. از اینرو از سینمای داستانی فاصله میگیرم و دور میشوم.
� بهنظر میرسد شما کارگردان گزیدهکاری هستید، میخواهم بدانم سانسور چقدر بر گزیدهکاری شما تاثیر گذاشته است؟
اگر در موضوعی سانسور دستوپایم را ببندد که مجبور شوم خلاف واقعیت چیزی را تصویر کنم، بیتردید بهسراغش نمیروم. خیلی از موضوعاتی که دوست دارم و حس میکنم نیاز است دربارهاش فیلم ساخته شود، اگر حس کنم سانسور میشود، ترجیح میدهم سمتش نروم تا مجبور نباشم حرفم را ناتمام بگذارم.
� آیا در آینده بازهم فیلم داستانی از رخشان بنیاعتماد خواهیم دید؟
ما در پروژه کارستان درحالحاضر درگیر نوشتن پنج فیلمنامه سینمایی هستیم که خود عمری طولانی را میطلبد و موضوع این فیلمها نیز داستانی است.
� یکی از ویژگیهای بارز فیلمهای شما چه داستانی و چه مستند، این است که محدود به بازه زمانی خاصی نیست، حتی فیلمهایی که در دهه۶٠ و ٧٠ ساختید، نیز توجه مخاطب نسل امروز را جلب میکند، خودتان دلیل این موضوع را چه میدانید؟
اگر شما چنین نظری دارید، باعث خوشحالی من است. بههرحال موضوع فیلمهایی که من میسازم، اجتماعی است و متاسفانه هنوز خیلی از این موضوعات نهتنها حل نشده که شاید خیلیهایش شکل پیچیدهتری هم پیدا کرده است. بهنظرم دلیلش میتواند این موضوع باشد.
� بهنظرتان شرایط و موقعیت در کلانشهری مثل مشهد برای ساخت فیلم(چه داستانی و چه مستند) چگونه است؟ آیا تمرکز هنرمندان در پایتخت، فرصت دیده شدن در این وادی را به شهرستانها میدهد؟
ما در سینمای مستند و داستانی، ظرفیتهای بسیار چشمگیری درمیان همکاران مشهدی دیدهایم که سالهاست کار میکنند و آثار قابلاعتنایی هم دارند، ولی نمیتوانم درباره اینکه شرایط و امکانات ساخت و تولید فیلم چقدر اجازه کار و تولید در خود استان را میدهد، نظری بدهم. میشود بهشکل عام گفت که متاسفانه بهدلیل نبود شرایط و امکانات موردنیاز برای رشد و بروز استعدادهای شهرستانها و بهدلیل تجمع نسبی امکانات در تهران، نیروهای خلاق بهطرف تهران کشیده میشوند و این چیز خیلی عجیبی نیست. متاسفانه در همهجای دنیا این واقعیت را میتوان مشاهده کرد.
حال رخشان بیاعتماد و مجتبی میرتهماسب، به بهانه نمایش آخرین مستند ساختهشده از پروژه کارستان در دانشگاه فردوسی، به مشهد آمدهاند تا مستند «تورانخانم» را که درباره زندگی توران میرهادی، معمار نهادهای کودکی و مادر علمِ تعلیم و تربیت نوین در ایران است، با دانشجویان به تماشا بنشینند. حضور این بانوی فرهیخته در مشهد، فرصتی بود تا با او درباره فعالیتهای اخیرش گفتوگوی کوتاهی انجام دهیم.
� ساختار مجموعه فیلمهای کارستان بهگونهای است که گویی جامعه هدف و مخاطبان اصلی شما را قشر دانشگاهی و جوانان تشکیل میدهند. این مجموعه تاکنون با هفت فیلم مستند(با وجود محدود بودن در نمایش خانگی) توانسته توجه مخاطبان خود را جلب کند. نظر خودتان دراینباره چیست؟
درست است. یکی از اهداف بسیار جدی ما در ساخت مستندهای پروژه کارستان، نمایش آنها در فضاهای دانشگاهی بود و هرجا این اتفاق افتاد، ما بهشدت استقبال کردیم و حتی توقع و انتظارمان هم خیلی بیشتر از این بود؛ چون فکر میکنیم الزاما باید این مجموعه را قشر تحصیلکرده جامعه ببینند. چون درباره شخصیتهای افتخارآفرینی است که هرکدامشان به نوعی با نگاهی جدید در ردهها و زمانهای مختلف توانستند تاثیرگذار باشند. مجموعه فیلمهای کارستان به تلاش بخش خصوصی، با هدف شناسایی شخصیتهایی که هرکدام بهطریقی و در حوزههای مختلف، گوشهای از امور این مملکت را به دوش گرفتهاند، ساخته شده است.
� حضورتان در دانشگاه فردوسی مشهد بهخاطر اهمیت به همین قشر است؟
بله، من بهمناسبت هفته کودک برای نمایش فیلم «تورانخانم» به مشهد آمدم و با خوشحالی دعوت دانشجویان انجمن اسلامی نواندیش دانشگاه فردوسی را پذیرفتم.
� مستند «تورانخانم» بیش از همه میخواهد چه چیزی به مخاطب بگوید؟
در این فیلم قرار بود هزارانبار گفته شود که یک آدم چقدر میتواند عاشق کارش باشد. شما لحظهبهلحظه میتوانید از تورانخانم درس زندگی بیاموزید. فیلم درباره دغدغه آدمهایی است که چه در نهادهای فردی و چه در نهادهای اجتماعی و چه بهصورت شخصی با انگیزه فردی کاری انجام میدهند که شاید در دید اول غیرممکن باشد ولی این اتفاق میافتد.
� شما تا لحظه مرگ توران میرهادی با او همراه بودید و قطعا خاطرات بسیاری درکنار او ساختهاید. کمااینکه بارها از لذت بودن در کنار او سخن بهمیان آوردهاید، خاطرهای هست که اکنون بخواهید از او نقل کنید؟
یکبار در ترافیک و شلوغی تهران به او گفتم: تورانخانم! میبینید چقدر شهر آلوده و شلوغ و زشت شده است؟ گفت شما شهر را نگاه نکنید، آدمها را نگاه کنید. شهر ما آدمهای بینظیری دارد. من بارها دربرابر تورانخانم خجالت کشیدم. همیشه معتقد بودم که اگر شاگرد تورانخانم بودم، حتما آدم بهتر و مادر بهتری میشدم.
� رخشان بنیاعتماد از مستندسازانی است که بیشتر با فیلمهای داستانی خود شناخته شده است اما شما پس از «قصهها»، دیگر فیلم داستانی نساختید و تمام تمرکز خود را بر فیلم مستند و پروژه کارستان متمرکز کردید، چه شد که از فضای ساخت فیلم داستانی فاصله گرفتید؟
بله، من مستندسازی هستم که فیلم داستانی هم میسازم ولی با فیلمهای داستانیام بیشتر شناخته شدهام، اما بعد از قصهها و داستانهای پیچیدهاش که پس از ۴چهار سال به نمایش درآمد، حس کردم که در سینمای مستند، استقلال بیشتری دارم. مناسبات سینمای مستند را نسبتبه سینمای داستانی با خودم همخوانتر میدانم. از اینرو از سینمای داستانی فاصله میگیرم و دور میشوم.
� بهنظر میرسد شما کارگردان گزیدهکاری هستید، میخواهم بدانم سانسور چقدر بر گزیدهکاری شما تاثیر گذاشته است؟
اگر در موضوعی سانسور دستوپایم را ببندد که مجبور شوم خلاف واقعیت چیزی را تصویر کنم، بیتردید بهسراغش نمیروم. خیلی از موضوعاتی که دوست دارم و حس میکنم نیاز است دربارهاش فیلم ساخته شود، اگر حس کنم سانسور میشود، ترجیح میدهم سمتش نروم تا مجبور نباشم حرفم را ناتمام بگذارم.
� آیا در آینده بازهم فیلم داستانی از رخشان بنیاعتماد خواهیم دید؟
ما در پروژه کارستان درحالحاضر درگیر نوشتن پنج فیلمنامه سینمایی هستیم که خود عمری طولانی را میطلبد و موضوع این فیلمها نیز داستانی است.
� یکی از ویژگیهای بارز فیلمهای شما چه داستانی و چه مستند، این است که محدود به بازه زمانی خاصی نیست، حتی فیلمهایی که در دهه۶٠ و ٧٠ ساختید، نیز توجه مخاطب نسل امروز را جلب میکند، خودتان دلیل این موضوع را چه میدانید؟
اگر شما چنین نظری دارید، باعث خوشحالی من است. بههرحال موضوع فیلمهایی که من میسازم، اجتماعی است و متاسفانه هنوز خیلی از این موضوعات نهتنها حل نشده که شاید خیلیهایش شکل پیچیدهتری هم پیدا کرده است. بهنظرم دلیلش میتواند این موضوع باشد.
� بهنظرتان شرایط و موقعیت در کلانشهری مثل مشهد برای ساخت فیلم(چه داستانی و چه مستند) چگونه است؟ آیا تمرکز هنرمندان در پایتخت، فرصت دیده شدن در این وادی را به شهرستانها میدهد؟
ما در سینمای مستند و داستانی، ظرفیتهای بسیار چشمگیری درمیان همکاران مشهدی دیدهایم که سالهاست کار میکنند و آثار قابلاعتنایی هم دارند، ولی نمیتوانم درباره اینکه شرایط و امکانات ساخت و تولید فیلم چقدر اجازه کار و تولید در خود استان را میدهد، نظری بدهم. میشود بهشکل عام گفت که متاسفانه بهدلیل نبود شرایط و امکانات موردنیاز برای رشد و بروز استعدادهای شهرستانها و بهدلیل تجمع نسبی امکانات در تهران، نیروهای خلاق بهطرف تهران کشیده میشوند و این چیز خیلی عجیبی نیست. متاسفانه در همهجای دنیا این واقعیت را میتوان مشاهده کرد.